تا اواخر دهه ۱۹۶۰ همه معتقد بودند که تمایل گسترده به سکولاریسم سیاسی رهایی سیاست و زندگی عمومی از نفوذ مذهب سریعا به یک واقعیت در تمام جهان تبدیل خواهد شد. ژان لاکوتور که درباره سیاست در مصر دوران ناصر، غنای دوران نکرومه، تونس دوران بورقیبه و کامبوج دوران سیهانوک کتاب نوشته است در سال ۱۹۷۰ اظهار کرد: "دین اقتدار سیاسی را تقویت می کند و در عوض مسیر را برای افول جایگاه خود هموار می کند.۳ ریچارد میشل، تحلیلگر برجسته سیاست مذهب در خاورمیانه، در سال ۱۹۶۸ پیش بینی کرد که "اصلاحات رایج ملی گرایانه سکولار در جهان عرب معاصر تا زمانی که جاذبه اولیه اخوان المسلمین پایان یابد، ادامه خواهد یافت. در سطحی کلان تر، در همین سال بود که پیتر برگر پیش بینی قدرتمند خود را درباره ناکامی مذهب مطرح کرد. چنین به نظر می رسید که سکولاریزاسیون به منزله یک واقعیت جهانی قریب الوقوع، نظریه ای آکادمیک، مبنی بر حدس و گمان نیست.
 
اما سکولاریزاسیون سیاسی علیرغم پیشرفت های ظاهرا توقف ناپذیر خود در طول قرن بیستم، در دهه ۱۹۶۰ موانعی جدی را تجربه کرد. این موانع سریعا بعد از ۱۹۶۷ چند برابر شدند. نخست، کارگزاران عمده سکولاریسم سیاسی کاهش یافتند یا ناپدید شدند. مرگ نهرو در سال ۱۹۶۴ فضا را در بزرگترین دموکراسی جهان برای سیاست مذهبی باز کرد؛ کودتاهایی که سرانجام سوکارنو را در سال ۱۹۶۵ از قدرت برکنار کرد به انحلال حزب کمونیست اندونزی (PKK) و رشد تدریجی سیاست مذهب۔ محور منجر شد؛ نکرومه در کودتایی در سال ۱۹۶۶ از قدرت برکنار شد، بنابراین چیرگی ایدئولوژیکی "نکرومیسم" پایان یافت و راه برای کلیساهای غنا هموار شد تا نفوذ سیاسی مستقل تری را اعمال کنند؛ ۴۵ و نیروهای نظامی ناصر در سال ۱۹۶۷ توسط اسرائیل شکست خوردند، تاریخی که آغاز افول پان عربیسم سکولار را رقم زد و راه را برای فیصل، پادشاه عربستان سعودی و رقیب ناصر هموار کرد تا جنبش فراملی جدیدی بر اساس دین تحت عنوان سازمان کنفرانس اسلامی (OIC) تاسیس کند اخیرا، به سازمان همکاری اسلامی تغییر نام یافته است، سازمانی که برای نخستین بار در سال ۱۹۶۹ نشست خود را برگزار کرد.به طور کلی، می توان تغییر کیفی عمده‌ای را در رویکرد سازمان‌های مذهبی در نیمه دوم قرن بیستم در سراسر جهان مشاهده کردشکست ناصر در سال ۱۹۶۷ و مرگ وی در سال ۱۹۷۰ مسیر را برای ظهور تعدادی از بازیگران هموار کرد تا به تدریج نوعی آگاهی فراملی پان اسلامی را بوجود آورند. در آن زمان، کمونیسم که کار گزار عمده سکولاریزاسیون سیاسی برای مدتی صد ساله بود به دلیل شکاف چین و شوروی، حمله شوروی به چکسلواکی در سال ۱۹۶۸، انتشار کتاب "مجمع الجزایر گولاگ"توسط سولژنتسین در سال ۱۹۷۳ و تهاجم شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ به طور روزافزونی به لحاظ اخلاقی و راهبردی، موضعی دفاعی اتخاذ کرده بود. جنبشی که در دهه ۱۸۷۰ به نظر می رسید پیشاهنگ پیشرفت باشد، در دهه ۱۹۷۰ بیشتر به عنوان امپراطوری در حال افولی به نظر می رسید که به لحاظ ایدئولوژیکی شکست خورده بود.
 
بسیاری از جنبش‌های مذهبی که قبلا به واسطه ظهور جهانی سکولاریسم سیاسی به حاشیه رانده شده یا بی اعتبار شده بودند در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دوباره احیا شدند. کلیسای کاتولیک رم در دوران شورای دوم واتیکان (۶۵-۱۹۶۲) و همچنین دوره پاپ ژان پل دوم (۲۰۰۵-۱۹۷۸) اعتماد به نفس اجتماعی و سیاسی تازه ای به دست آورد که باعث شد دموکراسی و آزادی مذهبی را تایید کند و به عنوان بازیگری مستقل در جامعه مدنی عمل کند. دوران پیمان‌های دفاعی با حکومت های فردی یا اتحادهای نزدیک با رژیم های فاشیستی از قبیل رژیم فرانکو در اسپانیا یا سالازار در پرتغال به پایان رسیده بود. ملی گرایی هندو که مورد حمله حزب سکولار کنگره قرار داشت و به حاشیه رانده شده بود (عضویت همزمان در کنگره و گروه های "اشتراکی مانند RSS ممنوع بود)، نقش موثر و فزاینده ای در سیاست ایفا کرد و حزب سیاسی آن به نام "بهاراتیا جانا سانگ" در انتخابات عمومی سال ۱۹۶۷ حدود ۱۰ درصد رأی ها را بدست آورد و به شکل گیری ائتلاف جاناتا کمک کرد که حزب کنگره به رهبری گاندی ایندیرا را در سال ۱۹۷۷ با فاصله زیادی شکست داد. در ایران نیز انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ به جنبش های اسلامی چه شیعه و چه سنی در سراسر جهان الهام بخشید که باور کنند اسلامی کردن سیاست و جامعه امکان پذیر است.
 
به طور کلی، می توان تغییر کیفی عمده ای را در رویکرد سازمان های مذهبی در نیمه دوم قرن بیستم در سراسر جهان مشاهده کرد: رهبران و جنبش های مذهبی، تمرکز انحصاری بر فعالیت معنوی و فرهنگی را کنار گذاشته و فعالیت سیاسی را به عنوان یکی از پایه های اصلی ماموریت مذهبی شان اتخاذ کرده اند؛ اخوان المسلمین رویکرد غیر سیاسی حسن البنا بنیانگذار این حزب را به نفع تعهد سیاسی کنار گذاشته است؛ اعضا حزب RSS در هند، سازماندهی احزاب سیاسی و دیگر سازمان های فعال سیاسی را آغاز کرده اند؛ کلیسای کاتولیک، قدرت روحانیت را در حوزه سیاست افزایش داده و موضوع دفاع از حقوق بشر را مورد تاکید قرار داده است؛ پروتستان های محافظه کار امریکایی، انزوا و بنیادگرایی قدیمی و عدم تمایل به سیاست را که از محاکمه اسکوپز در سال ۱۹۲۵ تا اواخر دهه ۱۹۴۰ طول کشیده بود از طریق نهادهایی مانند انجمن ملی پروتستان ها و دید جهانی به نفع عملگرایی سازمان یافته همراه ثبات سیاسی و اجتماعی کنار گذاشته اند و رهبران بودایی تاثیرگذار مانند والپولا راهولا در سیلون خواستار پایان سکوت راهبه ها و طرفدران بودا و همچنین شروع فعالیت سیاسی شده اند.
 
اما چرا پس از دهه ۱۹۶۰ سازمان‌های مذهبی برای سازماندهی سیاست بین الملل تمایل شدیدی از خود نشان دادند؟ قطعا، تبیین‌های جزیی از قبیل مرگ یا سقوط رهبران کاریزماتیک، افول مشروعیت کمونیسم، شکست دولت ها و ایدئولوژیهای سکولار در ایجاد پیشرفت از اهمیت زیادی برای تحلیل برخوردارند. با وجود این، تبیین‌های کلی برای تبیین این موضوع که چرا بازیگران مذهبی در سراسر نظام بین الملل سبا چنین تنوع گسترده منطقه ای و فرقه ای، در میان کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه - به عرصه سیاسی بازگشته اند، ضروری هستند.
 
نخستین تبیین کلی، این که برخی از روندهای اجتماعی و سیاسی قرن نوزدهم و بیستم بر خلاف پیش بینی تحلیلگران، برای مخالفت با دین از قدرت کافی برخوردار نبودند. برای مثال، از نوسازی انتظار می رفت که در نتیجه پیشرفت مفاهیم آزادی، خردگرایی و جهانی شدن در میان مردم، جایگاه دین را در جامعه تضعیف کند. برنامه های سکولاریزاسیون سیاسی در صدد بودند تا دین را از حمایت مالی و نمادین دولت محروم کنند و در نتیجه، قدرت اجتماعی نهادهای مذهبی تضعیف شود یا از بین برود. با این وجود، چنین برنامه های تفکیک نهادی یا جدایی دین و دولت را هر چند سکولاریست های افراطی بر دین تحمیل کردند، ضرورتا به تضعیف دین منجر نشد. هر چند بازیگران مذهبی از امتیازهای کمتری برخوردار بودند، اما به زودی پی بردند که آزادی بیشتری برای فعالیت دارند. گسترش شهرنشینی، توسعه اقتصادی و ارتقا سطح سواد برآمده از نوسازی، باعث شکل گیری بورژوازی خرده پا همراه منابع لازم جهت حمایت و وفاداری نسبت به بازیگران مذهبی شد، حمایتی که دولت فراهم کننده آن نبود. به عبارت دیگر، نوسازی و سکولاریزاسیون (در مفهوم سوم آن؛ تفکیک نهادی) اغلب با یکدیگر آمیخته شدند تا استقلال و ظرفیت سازمان های مذهبی را برای تنظیم دستورالعمل های سیاسی و بسیج منابع و پیروانشان تقویت کنند.
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳